من ستاره هستم
اهل ساریم
ساری یک شهر کوچکه که در شمال شرقی ایران و جنوب دریای خزر قرار داره
من به تهران اومدم که به کلاس کنکور برم
و برای کنکور آماده بشم با اینکه سال پیش خیلی درس خوندم در کنکور قبول نشدم
پدر و مادرم فکر میکنند که خیلی درس نمی خونم
مادرم روزی دوبار بهم زنگ میزنه و میپرسه کجا هستم و چیکار میکنم
و من هم باید جواب بدم .پدر و مادرم دوست دارند که پزشکی بخونم.
آخه دو خواهر و یک برادر دارم که همه پزشکی میخونند
من هم سعیمو میکنم امسال باید قبول شم مگرنه مادرم فکر دیگه ای برام میکنه
امروز میخوام استراحت کنم نه درس میخونم و نه تلفن جواب میدم
میخوام برم تولد سمانه
این تولد توی یک کافی شاپه و من باید مانتو و شلوار بپوشم
می خوام مانتو کرم بپوشم . این شلوار جین و این رو سرفی سفید را بپوشم
این هم کفشمه - و این هم کیف موزد علاقمه
من معمولا آرایش نمی کنم
خب من آماده ام باید برم .
اوه هدیه - این هم هدیه سمانه مطمعنم خوشش میاد
میدونم بیشتر بچه ها بهش کتاب میدند
باید درباره موضوع مهمی با سمانه حرف بزنم
اما فکر میکنم امروز وقتش نیست
؟بنظرم این روسری مناسبه نظر شما چیه